وبلاگ برو بچه های اقوام ما

بزرگ شدیم...از هم جدا شدیم... اما هنو ز همدیگرو مثل بچگی ها دوست داریم

وبلاگ برو بچه های اقوام ما

بزرگ شدیم...از هم جدا شدیم... اما هنو ز همدیگرو مثل بچگی ها دوست داریم

نسیم طلا

چرا مرد ها زن ها را دوست دارند ؟  :  

 

ـ چون همیشه احساس می کنند جوانند ، حتی وقتی پیر می شوند .
ـ چون هر وقت کودکی را می بینند لبخند می زنند .
ـ چون در همسرداری به گونه ای رفتار می کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد .
ـ چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز به کار می گیرند و هرگز برای کاری که انجام می دهند توقع تشکر ندارند .

ـ چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می افتد را جدی می گیرند .
ـ چون سراغ مسائل غیراخلاقی نمی روند .
ـ چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می کنند شکایتی نمی کنند . حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن های ورزشی
ـ چون آنها ترجیح می دهند سالاد بخورند .
ـ چون فقط عاشق پیش غذاهای متنوع و رنگارنگ هستند .
ـ چون برای حل مشکلات ، روشهای خاص خودشان را دارند ؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی کنیم و همین ما را دیوانه می کند .
ـ چون دقیقاً وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند ، با ترحم به ما می گویند : " دوستت دارم " ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم .
ـ چون وقتی می خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی دهند .
ـ چون گاهی از چیزهایی شکایت می کنند که ما هم آن را احساس می کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی ، به این ترتیب ما می فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند !
ـ چون داستان های عاشقانه می نویسند .
ـ چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگونه می توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند ، تلف نمی کنند .
ـ چون در حالی که ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می کند ، آنها هم محکم و بی منطق می جنگند و سعی می کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند .

منبع:مجله خانواده شاد شماره 39

فیلم ویکتوریا

 

این فیلم محصول کشور کلمبیا می باشد محصول سال 2007 می باشد ویکتوریا متولد سال 1963 می باشد.و در مکزیک به دنیا آمده ویکتوریا روففو دارای 2 فرزند خردسال در ضمن این سریال 171 قسمت می باشد اگر فارسی 1 همین طور به کار خود ادامه دهد تا اواسط زمستان این سریال ادامه خواهد داشت.  

معنی آهنگ فیلم :

از وقتی تو رو دیدم انگار دوباره زنده شدم باز کردی درهای احساسُ رها کردی منُ از خودم اینا همش کار عشقه غافلگیرت می کنه حتّی تو سنّ من که کسی به آدم میلی نداره امروز دوباره زنده شدم از وقتی تو رو دیدم از وقتی تو رو دیدم بی منطق شده دلم نه چین و چروکی نه یه عمر زندگی نه خورشیدی بر فراز موجها از همه چی شدم رها حالا یکدل می خونیم عاشق هم می مونیم همه چی خواستنی می شه تا همیشه سنّ تو هر چی که باشه از وقتی تو رو دیدم تنهایی نکشیدم...

نسیم جیگر

والا مامان جون خیلی راحت نیست. چون سرعت اینترنت خونه خیلی کمه.  ولی حضوری بهتون میگم .        

 

ماشاالله مامان ! نصرت رو هر روز گوش کنین جان من. نگران نباشین. شما هر نفس که بکشین خودش واسه ما سه تا کار مفیده .

نسیم جیگر

الهی بگردم 

 

سلام مامانی من . الهی فدات شم.  وای مسعود نمی دونی چه حالی داره . اینترنت مجانی تو خوابگاه کنار دوستان...  

 

دوستام : حمیده فرشته ناهید و شیما و فرزانه به مامان و مسعود سلام می رسونند. و صمیمانه با مامان همدردی می کنند! 

 

مامان این جا مشهد با نگین خیلی خوبه. احساس می کنم یک پشتیبان دارم.

سوال

من نمی دونم چطور می شه همراه یادداشت تصویر گذاشت. شما اگه بلدید توضیح بدهید

مامان تنها

من از دوری شما دلتنگم

برای سرگرمی امروزدر ضمن درست کردن ماکارونی به درس 4 آموزش زبان نصرت گوش دادم و از این بابت خوشحالم که یک کار مفید انجام دادم .

بازیگری؟؟؟؟

سلام آقا گفتی بازیگری یک اتفاق هنری تو زندگی ما رخ داد 

رفتم 1 جا تست بازیگری دادم کارگردانه گفت نقشش خیلی کوتاهه گفتم مشکلی نیست 

گفت pool هم نمیدیم گفتم عیب نداره 

گقت از خودتم نمیگیریم میری poshte دیوار 1 گلدون میندازیم بایین میگی آخ 

گفتم داد بزنم یا آروم بگم  

گفت مهم نیست چون صداتم بعدا دوبله میشه 

نسیم خندان!

 

 

سلام بی بی!    اون روز رفتم تربت. ماشین و برداشتم و با بهاره محمودی و دوتا خواهراش رفتیم ماشین سواری. خیلی حال داد. 

 

بعد سعدیه ارایشگاه بود. دیشبش عروسی داداشش بوده. فقط بهاررو دعوت کرده بود. امروز هم پاتختیش بود. رفته بود ارایشگاه. ما رفتیم ارایشگاه دیدنش. گفت از بیتا چه خبر؟ 

 

گفتم بیتا بازیگر شده! و اینا ... واسش تعریف کردم چیزایی که این جا نوشتی. 

 

بعد گفت اون سال های دبیرستان بیتا رفته یک بار برای افشین تو دانشگاه یک نقشی بازی کرده بهش کارت بازیگری دادن! من و بهاره یادمون نبود. گفت ازت بپرسم اون کارتت به دردت نخورده ؟   

 

اینم از جواب شما خانوم! 

 

مسعود جان سلام! خوبی داداش؟  برو تو فیس بوک این قوم خویشا رو همه رو اد کن. هرچی لیستت شلوع تر باشه کلاسش بیشتره. من نمیتونم با این فیلتر شکنی که دارم بقیه رو اد کنم 

 

 

مامان جان سلام ای همه زندگیم. اغلب اوقات به یادت هستم. امروز در کلاس زبان به یادت افتادم و گریه ام گرفت!    ای کاش دانشجوی شهر خودم بودم. 

 

به هر حال برای رسیدن به خوبی ها باید سختی ها را تحمل کرد....

خودشیفتگی

هر یک از ما در عالم وجود انسان هایی ویژه و یکتا هستیم و عشق بالاترین و قدرتمندترین وسیله ای است که در زندگی در اختیار داریم. عشق به خود عشقی خودخواهانه نیست خودشیفتگی در واقع مثبت ترین و کامل ترین نحوه بیان تشکر از پروردگاری است که زندگی را به ما عطا کرده است. چنانچه خودتان را دوست بدارید و بدانید که نزد خداوند انسان کاملی هستید پس این توانایی را پیدا می کنید که شعاع این خوشبختی را به اطرافیان خود منتقل سازید.

بی تای شاکی!!!!!!!!

اولا سلام 

بعدشم تبریک به نسیم عزیز انشالا یه عالمه کارای مفید باش بکنی 

شاکیم برا اینکه هرکی میاد متن خودشو مینویسه و میره.....چه وضعشه!!!!!!؟؟؟؟؟ 

وقتی متن نمیذاری که تهدید میشی وقتی میذاری هم که انگار بوقی 

خلاصه نسیم خانم این رسمش نیست......یه نگاهی به متنای هم بندازیم ونظربدیم بد نیستا.... 

تا بعد

نسیم لب تاپی

خبر مهم این که من بلاخره با کمکم عبداله لبتاپ خریدم. 

 

من و فرزانه و عبداله با هم رفتیم سجاد. و از شیش تا ده شب بیرون بودیم.  

 

یکی از بهترین خاطره ها ی دانشجوییم بود. 

 

ازت متشکرم عبداله. 

 

ازت متشکرم مامان و بابا. 

 

ازت متشکرم خدا! 

 

قیمت لبتاپ با گارانتی ۸۳۰ تومان بود که من ۸۰۰ تومان دادم.  

 

مدلش دل هست و سیزده اینچه. 

 

هنوز فرصت نشده باهاش کار کنم.  ان شاالله که واسم به خوبی استفاده بشه

مام هستیم

سلام و خسته نباشید به همه.مامانی من تولدت مبارک خدایی قبل از این که مطلب نسیم رو بخونم یادم بود. انقد دلم بری همتان تنگ شده که نگو.مخصوصا مامان.حالا میام ۲ ۳ هفته دیگه.مطلب نسیمم خیلی باحال بود

نسیم خانوم

این یک پست مخصوصه .  

 

۴۷ سال پیش  روز ۱۵ آبان یک روز خیلی  مهم بود. . روزی که در اون نزادی متولد شد 

 

که قرار بود کارهای خیلی مهمی انجام بده. 

 

اون قرار بود مادر سه بچه باشه. 

 

همسر یک مرد باشه. 

 

ناظم یک مدرسه باشه. 

 

مدیر تمام امور داخلی خونه باشه. 

 

خاله حدود بیست خواهرزاده باشه. 

 

و عمه شش برادر زاده باشه. 

 

هم چنین زن عمو و زندایی بیشمار بچه باشه! 

 

قرار بود یک میلوین کتاب توسط این نوزاد خونده بشه. 

 

و یک میلیون جا امضای اون حک بشه. 

 

قرار بود سنگ صبور و غمخوار یک میلیون آدم باشه. 

 

و یک میلیون سختی ببینه و نشکنه... 

 

این نوزاد فوق العاده رشد کرد و بزرگ و بزرگ تر شد تا این که تبدیل بشه به مامان من ! 

 

خدا در ۱۵ ابان مامانی جونم رو به من هدیه داد.  

 

مامی تولدت مبارک. 

 

آرزومند طلوع ستاره ها ی آرزوهات  

 

فرزند خوش ذوقت :  نسیم

؟؟

یه بار یه مرده سرش خورد به نرده

کامپیوتر

 سلام بچه ها  

ما یک کامپیوتر جدید خریدیم . خیلی خوب کار می کنه . 

 اگه بازی خوب دارید که به درد من بخوره خوشحال می شم برام بیارین .

 

بی تا ی بازیگر!!!!

سلام به همگی 

اول به نسیم اعلام کنم که وایرلس خوابگاهمون فعلا خرابه و باید بیام سایت تنبلیم میکنه... 

این ترم یکی از درسامون باید تئاتر اجرا کنیم این هفته نوبت گروه ما بود کلی براش بیدار خوابی کشیدیم وعالی اجرا کردیم.استاد وبچه ها کف کرده بودن... 

استاد ازبازی من کلی تعریف کردو سرزبون بچه ها افتادم.بلاخره بعد۵ترم شخصیت واقعیمو تو کلاس رو کردم... 

راستی خوب خوش میگذرونی ماکارونی و.... 

من فعلا تفریحامو کم کردم چون نزدیک میان ترماست وباز.... 

۲روز پیش بعد ۱سال اب زاینده رود رو باز کردن و مردم اصف جشن گرفته بودن 

تو چه خبرا؟؟ 

مسعود خوش به حالتون اینجا که هیچ سروصدایی نیست.. 

فقط امروز میگفتن بروبچ تو خیابون شلوغ کردن.. 

راستی این کلیپتو به همه نشون دادم وهرکی میبینه کلی میخنده ومیگن چه پسرخاله باحالی.... 

این متنایی که تو وبلاگ میذاری هم خیلی باحاله...

یا حسود میر مسعود

سلام.من اومدم ۳ باره

خاستم بگم امروز یعنی شنبه ظهر توی سلفمون طرفدارای موسوی در۱حرکت هماهنگ شده شروع کرده به شعار دادن که خیلی فاز داد.اینجا هرشب قراره ساعت ۱۰ الله اکبر بگن.البته خابگاه ما خیلی خبره نیست.اما بقیه جاها ترکوندن.دیشبم صدای الله اکبر از خابگاه طرشت (خابگاه محموداینا)تا اینجه میامد.تو دانشگاهم فکر کنم هر روز ازین به بعد تا آخر هفته خبر مبرااییه.حالا بالایه بالا حسایه لالا.

اااا ببخشن اشتباه شد دشتم ای آهنگه گوش مدادم اشتباه شد

اااا باز اشتباه شد.دوووبار نوشتم اشتباه شد.

هه هه هه

پس برنامه ای شد که از امشب ساعت ۳ صبح که همه خابن همه تو زیرزمینا برن شعار بدن:

یا حسود میرمسعووووووود

نسیم جونی

سلام بیتا خانوم. تو که وایرلس داری چرا افتخار نمیدی یه مطلب بذاری ها ؟ 

 

خوابگاه ما هم وایر لس اومده . و دیگه آدم نمی دونی با اینترنت صبح تا شب چی کار کنی. 

 

پریروز مهتا یه ماکارونی خوشمزه درست کرد. من رفتم خونه شما . با احسان و خاله و مهتا یه  

 

یه ناهار توپ زدیم تو رگ.  

 

من باز چون درس ها زیاد شده و تو خوابگاه درس نمی خونیم به مدت یک هفته خودمو تنبیه 

 

 کردم  که خونمون تنها زندگی کنم و درس بخونم. تو هم که شنیدم با برو بچ رفتی کوه. 

 

الهی که بمیری که به این وبلاگ سر نمیزنی!