وبلاگ برو بچه های اقوام ما

بزرگ شدیم...از هم جدا شدیم... اما هنو ز همدیگرو مثل بچگی ها دوست داریم

وبلاگ برو بچه های اقوام ما

بزرگ شدیم...از هم جدا شدیم... اما هنو ز همدیگرو مثل بچگی ها دوست داریم

نسیم جونی

سلام بیتا خانوم. تو که وایرلس داری چرا افتخار نمیدی یه مطلب بذاری ها ؟ 

 

خوابگاه ما هم وایر لس اومده . و دیگه آدم نمی دونی با اینترنت صبح تا شب چی کار کنی. 

 

پریروز مهتا یه ماکارونی خوشمزه درست کرد. من رفتم خونه شما . با احسان و خاله و مهتا یه  

 

یه ناهار توپ زدیم تو رگ.  

 

من باز چون درس ها زیاد شده و تو خوابگاه درس نمی خونیم به مدت یک هفته خودمو تنبیه 

 

 کردم  که خونمون تنها زندگی کنم و درس بخونم. تو هم که شنیدم با برو بچ رفتی کوه. 

 

الهی که بمیری که به این وبلاگ سر نمیزنی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد